پاسخ اجمالی: برخى ناآگاهان به شیعه نسبت داده اند كه آنان مُصحفى خاص خود داشته و آن را «المُصحف الشیعی» مى نامند؛ در حالى كه شیعه خود در طول حیاتِ خویش چنین موضوعى را نشنیده است. گروهى از محقّقان متأخّر در برابر این ادعا شدیدا اعتراض كرده اند، كه مهم ترین آنان «گُلدزیهر» است، وی تلاش كرده تا علاقه خاصّ شیعه را نسبت به نصّ رسمى و موجود قرآن كریم، تشریح و تأیید كند. در واقع نصّ موجود، محصول كوشش شیعیانی است كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظیم آن به نحو احسن و شكل گذارى و زیبایى آن، از هیچ اقدامى فروگذارى نكردند.
پاسخ تفصیلی: مطرح كردن این بحث از آن جهت است كه در برخى سخنان كوته نظران و فاقد اندیشه آزاد كه ترجیح مى دهند از اَسلاف خود پیروى كنند، تهمت هاى ناروا كه حاكى از حقد و كینه توزى دیرینه است یافت مى شود. لذا ضرورت دفع تهمت ایجاب نمود تا اندكى درنگ كرده، موضع امّتى بزرگ را كه گناهى نداشته جز تمسّك به ولاى خاندان نبوّت، روشن سازیم. آرى گناهى جز عمل به وصیّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اجابت قرآن كریم(1) نداشته اند!
برخى ناآگاهان به شیعه نسبت داده اند كه مُصحفى خاص خود دارند و آن را «المُصحف الشیعی» مى نامند!(2) در حالى كه شیعه خود در طول حیات خویش چنین موضوعى را نشنیده است. گروهى از محقّقان متأخّر در برابر این ادعا شدیدا اعتراض كرده اند(3)، كه مهم ترین آنان «گُلدزیهر» است. او علاقه خاصّ شیعه را نسبت به نصّ رسمى قرآن كه در دست مسلمانان است، تشریح و تأیید مى كند.(4) به منظور توضیح بیشتر درباره علاقه شیعه به نصّ قرآنِ كنونى، ناگزیر از بیان مطالب زیر هستیم:
هرگاه تاریخ قرآن مجید و دوره هایى را كه نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسى كنیم، در مى یابیم كه نصّ كنونى قرآن با وضع موجود، اصولا محصول كوشش هاى شیعه است و اینان هستند كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظیم آن به نحو احسن و شكل گذارى و زیبایى آن، از هیچ اقدامى فروگذارى نكردند. در حقیقت، اگر قرآنى وجود داشته باشد كه بتوان آن را «مُصحف شیعى» نامید، همین مُصحف موجود است و با توجّه به نقش ائمه شیعه و قُرّاء و حُفّاظ و هنرمندان شیعه در طول تاریخ نسبت به مُصحف، باید قرآن را به شیعه منسوب كرد.
امیر المؤمنین علی(علیه السلام) اولین كسى است كه اندیشه گردآورى قرآن را، پس از درگذشت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اظهار كرد و هرچند قرآنى را كه وى گردآورى كرد نپذیرفتند؛ ولى اندیشه گردآورى قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آورى آن بر دست دیگران اختلافى به وجود نیامد. مُصحف هاى مهمّى كه در آن زمان و پیش از توحیدِ مصاحف تهیه شد و قرآن در آنها جمع آورى گردید عبارتند از: مُصحف هاى عبدالله بن مسعود، اُبَیّ بن كعب، ابوالدرداء و مقداد بن اسود. همگى اینان به ولاى خاص نسبت به بیت والاى نبوى شناخته شده اند. دیگر مُصحف ها از اعتبار هم سنگ این مصاحف نبودند و صحف ابوبكر نیز به صورت كتاب منظم نشده بود.
اول كسى كه توحید مُصحف ها را در عهد عثمان مطرح كرد، «حُذیفة بن الیمان» بود. «اُبَیّ بن كعب» تصدّى املاى قرآن را موقع استنساخ مُصحف ها بر عهده داشت و در اشكالات، نسبت به ضبط كلمات، به او مراجعه مى كردند.
شكل گذارى مُصحف و نقطه گذارى آن، به دست «ابوالاسود الدؤلى» و دو شاگرد او «نصر بن عاصم» و «یحیى بن یعمر» انجام گرفت. اولین كسى كه در تحسین كتابت مُصحف و زیبایى خطِّ آن اقدام كرد، «خالد بن ابى الهیاج»، از اصحاب علی(علیه السلام) بود. ضبط حركات به شكل كنونى، كار استادِ بزرگ «خلیل بن احمد فراهیدى» است. او اولین كسى است كه «همزه و تشدید و رَوم و اشمام» را وضع كرد. تمامى افراد یاد شده از سرشناسان دانشمند شیعه هستند.
شیعه بود كه اصول قرائت را مورد تحقیق و بررسى قرار داد و قواعد آن را بنیان نهاد و با نهایت امانت و اخلاص، ابتكاراتى در فنونِ قرائت و تغییراتى در آن به كار برد. اگر نگوییم شش تن، دست كم چهارتن از قُرّاء سبعه، شیعه بودند؛ علاوه برآن، گروهى از ائمه قُرّاءِ بزرگ از شیعیان به شمار مى آیند. از آن جمله اند: «ابن مسعود»، «اُبَیّ بن كعب»، «ابوالدرداء»، «مقداد»، «ابن عباس»، «ابوالاسود»، «علقمه»، «ابن سائب»، «سلمى»، «زرّ بن حبیش»، «سعید بن جبیر»، «نصر بن عاصم»، «یحیى بن یعمر»، «عاصم بن ابى النجود»، «حمران بن اعین»، «ابان بن تغلب»، «اعمش»، «ابوعمرو بن العلاء»، «حمزه»، «كسائى»، «ابن عیاش»، «حفص بن سلیمان» و امثال اینان كه از ائمه بزرگند و در مناطق و دورههاى مختلف، در رأس امر قرائت قرار داشته اند.(5)
اما قرائت كنونى كه قرائت «حفص» است، یك قرائت شیعى خالص است؛ كه آن را «حفص» كه از اصحاب امام صادق(علیه السلام) است(6)، از شیخ خود «عاصم» روایت كرده است. او نیز از بزرگان و معاریف شیعه به شمار مى آمد(7) و قرائت را از شیخ خود، «سلمى» اخذ كرده است. «سلمى» خود از خواص امام علی(علیه السلام) بود كه مستقیما قرائت را از امام على(ع) فرا گرفت(8) و علی(ع) آن را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و پیامبر(ص) از خداى عزّ و جلّ أخذ كرده است.(9)
پی نوشت: پی نوشت: (1). مانند: حدیث ثقلین و حدیث سفینه و آیه «قُل لا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا اِلّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»؛ سوره شورى، آیه 23. (2). ر. ك: القرآن و علومه، عبد الله خورشید، دار المعارف، مصر، بی تا، بی نا، ص 81، كه این نسبت را تشریح كرده و با دلایل تاریخى، آن را رد كرده است. (3). ر. ك: تاریخ آداب العرب، مصطفى صادق رافعى، دار الاحیاء، قاهره، 1970 م، بی نا، ج 2، ص 15 و 16؛ حیاة محمد(ص)؛ محمد حسین هیكل، قاهره، 1354 هـ ق، ص 35 و 36؛ تاریخ المساجد الأثریة، حسن عبد الوهاب، دار الاحیاء، قاهره، 1940 م، ص 92؛ فضائل القرآن، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تحقیق: أبو إسحاق الحوینی، مكتبة ابن تیمیة، قاهره، 1416 هـ ق، الطبعة الأولى، ص 48. (4). ر. ك: مذاهب التفسیر الاسلامى، گلدزیهر، چاپخانه محمدیه، مصر، 1955 م، ص 93. (5). شرح حال آنان در التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1415 هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 179 آمده است. (6). ر. ك: رجال النجاشی، نجاشی، احمد بن على، مؤسسة نشر اسلامی، قم، 1365 هـ ش، چاپ ششم، ص 136. (7). مؤلف نقض الفضائح، او را شیخ ابن شهر آشوب و ابوالفتوح رازى، برشمرده است. (8). ر. ك: تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، صدر، حسن، ناشر: شركة الطبع و النشر العراقیة، 1951 م / 1370 هـ ق، بی نا، ص 346. ابن قتیبه، او را در زمره اصحاب علی(ع) و در زمره كسانى كه از وى فقه آموخته اند، برشمرده است. (المعارف، ابن قتیبه، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1390 م، ص 230). برقى نیز در رجال خود، وى را از خواص امام(ع) مى داند. (تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، همان، ص 242). (9). برگرفته از کتاب: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 220 الی 222.