پاسخ اجمالی: براساس قواعد ادبیات عرب، اگر كلمهاى مذكّر باشد و به كلمه مؤنّثى اضافه شود، در صورتى كه حذف مضاف جایز باشد و با حذف آن، خللى در معناى جمله پیش نیاید، مىتوان مضاف مذكّر را به اعتبار خودش مذكّر شمرد و براى آن ضمیر، موصول و صفت مذكّر آورد یا آنكه به اعتبار مضاف الیه مؤنّث، آن را مؤنّث به حساب آورد.
پاسخ تفصیلی: تناقض در كسب تأنیث و تذكیردر آیه «وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ الَّذِی كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ»(1) ضمیر در «به» و نیز كلمه «الّذى» مذكّر آمده و در آیه «وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَـلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ الَّتِی كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ»(2) كه همان ساختار را دارد، ضمیر در «بها» و نیز «الّتى» مؤنّث آمده است؛ این اختلاف چه توجیهى دارد؟در پاسخ باید بگوییم: براساس قواعد ادبیات عرب، اگر كلمهاى مذكّر باشد و به كلمه مؤنّثى اضافه شود، در صورتى كه حذف مضاف جایز باشد و با حذف آن، خللى در معناى جمله پیش نیاید، مىتوان مضاف مذكّر را به اعتبار خودش مذكّر شمرد و براى آن ضمیر، موصول و صفت مذكّر آورد یا آنكه به اعتبار مضاف الیه مؤنّث، آن را مؤنّث به حساب آورد؛ چنان كه ابن مالك در همین باره گفته است:و ربّما أكسب ثان أوّلا *** تأنیثاً إن كان لحذف موهلایعنى اگر مضاف قابل حذف باشد، مضاف الیه (ثان) مىتواند تأنیث خود را به مضاف بدهد.نمونه دیگرى از قاعده یاد شده را در شعر أعشى مىیابیم:و تشرق بالقول الّذی قد أذعته *** كما شرقت صدرُ القناة من الدّمیعنى تو مىتوانى با سخنى كه مىگویى، بدرخشى؛ همان گونه كه سینه كبوتر از خون درخشید. در مصرع دوم با آنكه واژه «صدر» مذكّر است، ولى فعل «شرقت» كه عامل آن است، مؤنّث آمده؛ زیرا «صدر» به «قناة» اضافه شده و از آن كسب تأنیث كرده و اگر كلمه «صدر» را حذف كنیم، اشكالى در معنى پیش نمىآید.از طرفى، عكس قاعده مذكور نیز صحیح است؛ به این معنى كه مضاف مؤنّث مىتواند در فرض وجود شرط مذكور، از مضاف الیه مذكّر كسبِ تذكیر كند؛ مانند شعر زیر:رؤیة الفكر ما یؤول له الأمر *** معین على اجتناب التوانیدر مصرع اوّل، فعل یؤول مذكّر آمده است؛ با آنكه ضمیرش به «رؤیة» برمى گردد و این بدان سبب است كه واژه «رؤیت» كه مؤنّث است، از كلمه «فكر» كه مذكّر است، كسب تذكیر كرده و «معین» نیز كه خبر رؤیت است، مذكّر آمده است.همچنین شاعر دیگرى گفته است:انارة العقل مكسوف بطوع هوى *** و عقل عاصی الهوى یزداد تنویراً(3)واژه «انارة» از كلمه «عقل» كسب تذكیر كرده و حذف آن بلامانع است.در دو آیه نخست نیز وضع به همین گونه است؛ زیرا در آیه نخست كلمه عذاب از كلمه «نار» كسب تأنیث نكرده و بر اصل خود باقى مانده؛ لذا كلمه «الّذى» و ضمیر «به» مذكّر آمده، ولى در آیه دوم كسب تأنیث كرده و اسم موصول و ضمیر، هر دو مؤنث آمده است كه جایز و صحیح است.آنچه گفته شد، در صورتى صحیح است كه موصول و صلهاش را در هر دو آیه، وصف مضاف بدانیم؛ در حالى كه عدّهاى میان دو آیه فرق گذاشته، موصول و صلهاش را در آیه اوّل، وصف مضاف و در آیه دوم، وصف مضاف الیه شمرده و علّت آن را «اختلاف موجب» دانسته اند.زركشى مىگوید: واژه «الّذى» در آیه سوره سبأ كه به شكل مؤنّث «الّتى» آمده، وصف «نار» است. دلیل آن این است كه در آیه سوره سجده: «وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُواْ أَن یَخْرُجُواْ مِنْهَا أُعِیدُواْ فِیهَا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ»(4) كلمه «نار» در جمله «ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ» جاى ضمیر نشسته و چون براساس قواعد عرب، ضمیر قابل وصف نیست، جایگزین آن نیز قابل وصف نمىباشد؛ لذا در این آیه، خود مضاف (عذاب) وصف شده و از همین رو «الّذى» مذكّر آمده است، ولى در آیه سوره سبأ هیچ مانعى براى موصوف قرار گرفتن كلمه «نار» نبوده و لذا «الّتى» آمده و وصف آن قرار گرفته است.امّا دلیل جایگزینى «نار» براى ضمیر در آیه سوره سجده این است كه قبلا دو بار براى این كلمه ضمیر آورده شده؛ زیرا ابتدا فرمود: «فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ» سپس ضمیر «ها» در جمله «یخرجوا منها» و نیز ضمیر «ها» در جمله «أعیدوا فیها» به «نار» ارجاع شده و به دلیل پرهیز از تعدّد ضمیر، براى بار سوم به جاى «عذابها» فرمود «عذاب النّار» و به این شكل، كلمه «النّار» جایگزین ضمیر «ها» شد.عدّهاى نیز بر این باورند كه موصول در هر دو آیه، وصف «نار» است، ولى در سوره سجده به اعتبار معناى نار؛ یعنى «جحیم» یا «حریق» كه مذكّر است، وصف آن هم مذكّر؛ یعنى «الذى» آمده است. افزون بر سه وجه یاد شده، استحسانات دیگرى نیز در این باره گفته شده كه به دلیل طولانى شدن سخن، از ذكر آن خوددارى مىگردد.(5)
پی نوشت: پی نوشت: (1). سوره سجده، آیه 20. (2). سوره سبأ، آیه 42. (3). روشنگرى عقل با افسار هواى نفس پوشیده شده و عقل كسانى كه تسلیم هواى نفس نمى شوند، همواره نورانى تر مى شود. (4). سوره سجده، آیه 20. (5). برگرفته از کتاب: نقد شبهات پیرامون قرآن كریم، معرفت، محمدهادی، مترجمان: حكیم باشی، حسن، رستمی، علی اكبر، علیزاده، میرزا، خرقانی، حسن، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ دوم، 1388، ص 331 الی 333.